سلام نی نی کوچولوی ما
یکشنبه 07/03/1391 02:16 ب.ظ
نمی دونم از کجا شروع کنم عزیزکم، فقط می خوام از این روزهای قشنگ با تو صحبت کنم که باعث و بانیش خودتی و دوست دارم برای تو از این دوران بگم. نمی دونم تا کی، شاید تا زمانیکه خودت بتونی خاطرات زندگیتو به یاد بسپاری و آنوقت خودت بخوای که ثبتشون کنی. ولی تا قبل از اون نمی تونی، ناتوانی از درک و به یادآوری تمام قشنگیهات. نه تو، همه ما ناتوانیم در دوران نوزادی و بزرگترهامون از اون دوران برامون میگن و من هم تصمیم دارم برات، هم بگم و هم بنویسم. شاید از خیلی چیزها و حس ها نتونم بگم و برام سخت باشه که با این قلم ضعیفم بیانشون کنم و حسشو به تو منتقل کنم ولی تمام سعیمو می کنم که این دوران تجلی ای باشه از تمام آنچه که به یاد نمی آری.
در سه ماهه اول بارداری هستم و از تو و وجود قشنگت چیزی نمی دونم چون تو هنوز خیلی کوچیکی، قربونت برم!، ولی خوب به زودی خواهیم دونست ، چون برای 9ام وقت سونوگرافی دارم که وجود نازنینتو ببینم و آرزو می کنم خدایی که تو رو به ما بخشیده از همه خطرات هم در دوران جنینی هم در تمام زندگی حفظت کنه. و تا اونروز، روز دیدنت، خیلی بی تابم.