بی تابی
دوشنبه 19/4/91 01:15 ب.ظ
عزیزکم امروز که دارم برات می نویسم 4 ماه جنینیت تموم شده قربونت برم که "جنینی".
سوغاتی هاتو دیدم ،وای، نمی دونی، البته شایدم میدونی، چون اون ذوقی که من موقع دیدن وسایلات داشتم اونقدر زیاد بوده که قطعا به تو هم منتقل شده و باهم ذوق کردیم. خیلی قشنگ بودن، نه؟ بیخود نبود که بی تاب دیدنشون بودیم. باورم نمی شد که این تجربه قشنگ متعلق به منه. اشکامم خیلی سعی کردم قایم کنم ولی نشد همه فهمیدن که چه شوق فراوانی دارم. به قول مامان ملیح می گه تو از الان این جور هیجان داری تا موقع اومدش که خیلی هم مونده غش می کنی که.
واقعا هم بعضی وقتها سرم درد می گیره از فکر به اینکه، کی میای تا عروسکت کنم؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی