همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

از یک تا 15 روزگی

1391/9/14 20:47
نویسنده : مدیر
528 بازدید
اشتراک گذاری

بند انگشتی ام 15 روزه که در کنارت با وجودت با نفست با اشک ها و لبخندت روزا و شبام میگذره.

و من همچنان در ناباوری نگاهِ اون شبِتَم، از پشت شیشه گهوارهت، چه رسد به امروز که چشم از من بر

نمی داری و با نگاه و صحبت من می خندی.

 اولین باری که چشماتو باز کردی و برای اولین بار داری منو نگاه می کنی. (بجز اتاق عمل)

نگاهت، هم آشنا بود و هم غریب. ای کاش می تونستم بدونم تو در این نگاه چه می بینی.

انگار تو هم خیلی مشتاق دیدار من بودی. چشم از من بر نمی داشتی.

30 آبان ماه 3 صبحه. یعنی 7 ساعت و نیمه ایی. من این لحظه رو می پرستم.

از اون لحظه هایی که نمی تونم وصفش کنم.

...

با اینکه تمام اون شب یکسره نگاهت می کردم و لحظه ایی نخوابیدم، ولی با نگاه خیرۀ تو معذب شدم...

نمی دونم چرا؟ کمی هم ترسیدم... با اینکه لحظه نابی بود و نمی خواستم این لحظه رو از دست بدم...

 ولی چرا نگاهت منو تهی کرد؟... نمی دانم...

 شاید آدمها وقتی چیزهای خیلی ناب رو تجربه می کنن دچار همچین حالتهایی می شن..

شاید هم چون نگاهت پرسشگرانه بود؟ پرسش هایی که نگرانم از روزی که پرسیده شوند و جوابی برای آنها نداشته باشم... ولی نمی خواهم نگران باشم... و می خواهم خودم رو آماده کنم برای پرسش هایی که برای یافتن پاسخش، مادرت اولین انتخاب تو باشد... 

اونشب مامان ملیح پیشم بود و بابا برای اوردن وسایل رفت کرج.

بهم می گفت: چرا نمی خوابی؟ و من گفتم: اگه بخوابم کی (چه کسی) این فرشته رو نگاه کنه؟ اونشب نمی تونستم از نگاه کردن بهت دست بردارم.

 

و اما امروز که ١٥ روز از تولد تو زیبا ترین می گذره:

و همون نگاه ها: آشنا، کنجکاو، پرسشگر، گاهی خواهشگر،...

گردن نحیفتو بالا میگیری و با نگاه معصوم کودکانه ات که می شود احساس را در آن خواند، منظورت را فهمید که آیا خسته ایی... گشنه ایی... بغل می خواهی... و و و

و یک هفته ای هست که انگشتِ بین انگشتاتو محکم میگیری. و چه خوشوقتم، تجربه لذتی که همیشه با گرفتن دستان کودکی عایدم می شد، اکنون در میان انگشتانِ کودکِ تنها چند روزه خودم یافتم. و اوست که انگشتانم را می فشارد و من غرق لذت می شوم.

جات همین جاست دخترم... در قلب و سینه ام... بهترین جایی که انتخاب کردی برای خواب!!!

                            

 و من در این روز که ١٥ روز از تولدت می گذرد چه خوشوقتم که صدای قلب من آوای آشنای دنیای کوچک توست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)