همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

خوابی که دیدم بعد از سفر به اردبیل

1391/4/6 18:10
نویسنده : مدیر
252 بازدید
اشتراک گذاری

(6/4/91- سه شنبه)

عزیزکم از اونجایی که، تو سفر زیاد ورجوورجه کردم  و اون موقع بدنم داغ بود و  نمی فهمیدم . بعدش تازه دچار عذاب وجدان شده بودم که نکنه جفتت حرکت کرده باشه.

 با این افکار خواب بدی دیدم، که صبح وقتی یادش اوفتادم با خودم گفتم باید بیشتر مواظب باشم.خوابو برای هیچ کس حتی باباجون نگفتم، البته بابایی گفت فکرای بد بکنی، خواب بد می بینی... دیگه از این فکرا نکن. ولی مگه میشه باز بعدها خواب دیگه ای دیدم.

واقعا نمیشه . نگرانی سراغ آدم می آد و بعد روی افکار و خوابت اثر می ذاره.

خوابِ خوب هم دیدمااااا.... یکبار همون اوایل خواب یک دختر خیلی ناز رو دیدم که رو تخت ریلکس خوابیده بود و پاش رو پاش گذاشته بود. خیلی ناز بود و باهام حرف هم زد .

---------------------------------------------------------------------------------

بعدا نوشت:

امشب ١٦ اردیبهشت ٩٢ ساعت ٤ صبح...

مشغول ویرایش پست ها هستم و جالب اینجاست که به این پست که رسیدم، یادم اوفتاد... امشب (البته الان میشه شب گذشته)، ساعت ٩شب که موقع خواب سرِشبِ شازده خانمه، وقتی داشتم، روی پام تکونش می دادم تا بخوابه، خواب مذکور در ذهنم مرور شد. جدای پریشونی مجددم، باز به خودم گوشزد کردم که حتی یک لحظه هم نباید غافل شد از کودکی که تمام وجود و سلامتیش به تو وابسته است...

گفتم حالا که به یادآوری خواب و ویرایش این پست تا حدودی همزمانی داشتن این توضیح کوچولو رو اضافه کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)