همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

پایان ماه سوم- اردیبهشت و خرداد- سفر ما و سفر تو

1391/3/18 18:59
نویسنده : مدیر
509 بازدید
اشتراک گذاری

11/3/91-14/3/91

"مامان" هفته آخر ماه 3 جنینت (قربونِ جنینیت برم)، سفری داشتیم به اردبیل. عالی بود.

 تو کتابها خونده بودم بهتره 3 ماه اول سفر نرین یا اگر می روید سفرهای کوتاه و هر دو ساعت قدمی بزنید. ما که رعایت نکردیم، بلکه کلی کوه و کمر هم پیمودیم.

 البته مامان من با تو کجاها که نرفتم... اینو بعدا برات تعریف می کنم، ننویسم بهتره.       

 انگار تو دخملی من قسمتته الان که تو شیکم مامانی قله ها رو فتح کنی!اوه

در مسیر رفت، از جاده رشت رفتیم. خیلی خوب بود. یکی دوجا هم وایسادیم، راه خیلی طولانی بود. موقع برگشت از راه دیگه ای اومدیم، این راهه جز جاده و کوه چیز دیگه ای نداشت، دریغ از یک مغازه یا حتی یک پمپ بنزین. نزدیک 700 – 800 کیلومترو یکسره کوبیدیم و اومدیم. ولی، خوب، من و بابایی خوش سفریم. باهم، بهمون خوش میگذره. در این سفر فهمیدیم، تو هم مثل خودمونی ،خوش سفری. قطعا خیلی هم بهت خوش گذشت چون همش تو دامن طبیعت ناب بودیم. بخاطر همین هم خستگیش برامون آزاردهنده نشد و سفر 3 نفری فراموش نشدنی ایی شد با تو گلم.

یکسری عکس ناب هم در ادامه مطلب...

قطعا این زیبایی بار و بارهای دیگر مرا به سمت خود می کشاند... و این بار تو زیبا در کنارم...

 

 

حالا مامان سفر جنینی تو چطوره؟

خوبه؟ خوش میگذره؟ راحتی؟ خوب می خوابی؟ خوب بازی میکنی؟

 این مطلبو الان که می نویسم پایان 5 ماهگی هستیم (17/5/  91- چهارشنبه ساعت 3 شبه و شب احیاست). من که خیلی خوبم تو هم توپ بازی هات کمتر شده. بیشتر، شبها تکون می خوری و وقتی که باهات حرف می زنم و نازت میدم حسابی جابجا میشی.

نمی دونم واقعا صدامو می شنوی ؟ به هر حال خیلی لوسی. وقتی ناز کردنتو شروع می کنم یک تکونایی

 می خوریـیییییی. معلومه حسابی حال می کنی. نمیدونم، فقط چرا تکونات در روز کمتر شده. نه به اون ورجه ورجه ایی که قبلامی کردی، انگار یکسره توپ بازی می کردی نه الان به این آرومی....!!!

 البته تکونات محسوس تر شده با اینکه کم شده.

تو این هفته هم احساس کردم شیکمم یک رشدی داشته، چون، مثل اینکه به قول بابایی رشد تصاعدی داره، یکدفعه قلنبه تر می شه.

 

و بعد از این سفر وارد ماه 4 میشیم.لبخندقلبماچقلب

11/3/91-14/3/91

"مامان" هفته آخر ماه 3 جنینت (قربونِ جنینیت برم)، سفری داشتیم به اردبیل. عالی بود.

تو کتابها خونده بودم بهتره 3 ماه اول سفر نرین یا اگر می روید سفرهای کوتاه و هر دو ساعت قدمی بزنید. ما که رعایت نکردیم، بلکه کلی کوه و کمر هم پیمودیم.

البته مامان من با تو کجاها که نرفتم... اینو بعدا برات تعریف می کنم، ننویسم بهتره.

انگار تو دخملی من قسمتته الان که تو شیکم مامانی قله ها رو فتح کنی!اوه

در مسیر رفت، از جاده رشت رفتیم. خیلی خوب بود. یکی دوجا هم وایسادیم، راه خیلی طولانی بود. موقع برگشت از راه دیگه ای اومدیم، این راهه جز جاده و کوه چیز دیگه ای نداشت، دریغ از یک مغازه یا حتی یک پمپ بنزین. نزدیک 700 – 800 کیلومترو یکسره کوبیدیم و اومدیم. ولی، خوب، من و بابایی خوش سفریم. باهم، بهمون خوش میگذره. در این سفر فهمیدیم، تو هم مثل خودمونی ،خوش سفری. قطعا خیلی هم بهت خوش گذشت چون همش تو دامن طبیعت ناب بودیم. بخاطر همین هم خستگیش برامون آزاردهنده نشد و سفر 3 نفری فراموش نشدنی ایی شد با تو گلم.

قطعا این زیبایی بار و بارهای دیگر مرا به سمت خود می کشاند... و این بار تو زیبا در کنارم...

 

عکسای سرعین و شیخ صفی

چقدر مردم این شهر به این شجاعتشون مفتخر بودن. نمونه این عکسها زیاد بود...

تلستیژی که با آن به دامنه زیبای سبلان رفتیم... سرما و سوز شدیدی که توانم را گرفته بود...

شیخ صفی... بسیار زیبا.نمادی از تاریخ.

درویش مهربان و بسیار تمیز در حال بوسیدن طفلی متعجب...

دامنه زیبای سبلان....

 

 

حالا مامان سفر جنینی تو چطوره؟

خوبه؟ خوش میگذره؟ راحتی؟ خوب می خوابی؟ خوب بازی میکنی؟

این مطلبو الان که می نویسم پایان 5 ماهگی هستیم (17/5/ 91- چهارشنبه ساعت 3 شبه و شب احیاست). من که خیلی خوبم تو هم توپ بازی هات کمتر شده. بیشتر، شبها تکون می خوری و وقتی که باهات حرف می زنم و نازت میدم حسابی جابجا میشی.

نمی دونم واقعا صدامو می شنوی ؟ به هر حال خیلی لوسی. وقتی ناز کردنتو شروع می کنم یک تکونایی

می خوریـیییییی. معلومه حسابی حال می کنی. نمیدونم، فقط چرا تکونات در روز کمتر شده. نه به اون ورجه ورجه ایی که قبلامی کردی، انگار یکسره توپ بازی می کردی نه الان به این آرومی....!!!

البته تکونات محسوس تر شده با اینکه کم شده.

تو این هفته هم احساس کردم شیکمم یک رشدی داشته، چون، مثل اینکه به قول بابایی رشد تصاعدی داره، یکدفعه قلنبه تر می شه.

 

و بعد از این سفر وارد ماه 4 میشیم.لبخندقلبماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)