همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

صدای قلبت

1391/4/28 16:15
نویسنده : مدیر
455 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 28/4/91 ١٦:15 ب.ظ

اولین بار صدای قلبتو، تو سونوی Nt شنیدم، که بابایی باهامون نبود. ولی صدای قلبتو ضبط کردم که خیلی هم تند می زد و بعد برای همه می ذاشتم. خودم که اشک تو چشام جمع شده بود و اصلا نمی دونم احساس اولم رو در شنیدن این صدا چه جوری بگم، خیلی عجیبه، فوق العاده است. صدای قلبِ موجودی از گوشت و خون خودت، که در بدنته،     داره رشد میکنه،      قلبی داره که می زنه    و تو می تونی بشنوی و ندونی باید چیکار کنی جز اینکه با  تمام سلول های بدنت بشنوی، فقط بشنوی.

بار دوم که وروجک شده بودی و خانم دکتر همش داشت دنبالت میکرد و تو یکدفعه افتخار دادی و مارو سرفراز کردی و چرخیدی صدای قلبتو شنیدیم، البته مامان اصلا از دختملش شکایتی نداره چون می دونم ناز داری اصلا برای ما ناز نکنی، پس برای کی ناز کنی؟  

ناز کن عزیزکم. تمامشو خریدارم. تو هم مامان رو شناختی دیگه، دختر می خوام که نازش کنم دیگه. (شاید یه موقعهایی لوسِت هم بکنم.)

این بار بابایی هم بود. و اون برای اولین  بار این طنین دلنواز رو شنید، قطعا مثل من دچار هیجانات و حس های ناشناخته ای شد که واقعا نمیشه هیچ جوره، حتی درکش کرد!

الان با خودم فکر میکنم اصلا تو دنیا چیزی پاکتر از این هست؟ پاکتر و زیباتر از تو و قلبت، قلبی   که هیچی توش نیست و فقط برای تو می زنه. ولی می آد روزهایی که برای خیلی چیزها می تپه و خوشحالم خیلی خوشحالم و خیلی سعادتمند از فکر به اینکه  این قلب پاک بعداز تولدت،خیلی زود، اونزمانی که مارو به عنوان بابا و مامان شناختی، ما اولین کسایی هستیم، که واسه  ما میزنه و می تپه  و  مارو می خوای تا در آغوشت بگیریم و چه سعادتی از این بالاتر.  

خدایا سعادتی رو نصیبم کردی که نمی دونم چه جوری باید شاکرش باشم، اصلا میشه شاکرش بود. فقط ازت می خوام که این قدرت  رو به من و شهرام بدی، تا این قلبی رو که تو بهش حیات و زندگی دادی و الان به ما سپردیش، جوری پرورش بدیم که جز پاکی و زیبایی واردش نشه و.... همواره در پناه خودت سعادتمند باشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)