ایام بی تو
یکشنبه 07/03/1391 02:16 ب.ظ اول بگم، که از الان چه قدر خوبی، اصلا مامانو اذیت نکردی، تا الان که سه ماه و نیم هستم اصلا روزهای سخت نداشتم و فقط با فکر به تو خوشم. چون این مطالِبو برای تو می نویسم تا بزرگ شدی بخونی می خوام کمی از قبلتر ها بگم: من و بابایی 24 اسفند ماه سال 86 عقد کردیم و بابایی اون موقع عسلویه کار می کرد ، موقع ازدواج با این موضوع مشکلی نداشتم اما به محض اولین ساعات دور شدن، که می دونستیم تا 2 هفته دیگه همو نمی ببینیم چنان دلم گرفت که پشیمون شدم، چطور فکر می کردم دوری در ازدواج تاثیری نداره؟! حتی همون موقع بعضی وقتها فکر می کردم اگه بچه دار شیم چی میشه؟ ولی، خوب، خدا ...