همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

یلدای امشب و یلدای هرشب و راه افتادنی یلدایی

1392/9/30 2:04
نویسنده : مدیر
791 بازدید
اشتراک گذاری

دومین سالی که با دخترمون یلدا گذروندیم، سال گذشته جشن یلدا را با ماهگرد یک ماهگیش یکی کردیم که به فاصله یک روز از هم بودند و امسال که شب یلدای قشنگی داشتیم.

یلدای امسال خیلی فرق می کرد و مهمتر اینکه دیگه از دردهایی که دقیقا پارسال همین موقع شروع شد، واضح تر بگم دل دردهای نوزادی هما جون،خبری نیست که هرشبو برای ما تا صبح یلدا می ساخت. حال با اینکه مدتهاست از این موضوع می گذره ولی هم چنان هرشبمون یلداست دختری داریم که بیداره تا بیداری هست ولی نه به خاطر دل درد و گشنگی و تغذیه شبانه و غیره و ...، نه، فقط به خاطر شیطونی هر شب ٢ شب می خوابه.

فقط اینکه یلدای ما تمثیل یک شب طولانیه نه اون فاصله زمانی خیلی کمی که در اصل موجوده. ما شاعرانه به شب یلدا می نگریم. لبخندمژه

...

یلدای ٩١- هماجون یک ماه و یک روزه. و متن نوشته شده وبلاگش.

 

یلدای ٩٢- یکسال و یکماه و یک روز

البته متوجه شدید که هماجون ما شب یلدا همچین جایی نبوده و عکس یک بکگراند تمثیلیه. ولی جایی که بوده به زیبایی و گرمی  و صفای همین عکسی که می بینید بوده. منزل عموی مامانش.

....

بله شب یلدا منزل یکی از  عموهای من بودیم. خیلی زحمت کشیده بودن و شب فوق العاده خوب و خوشی رو برامون ساختن. ایشالله همیشه زندگیشون یلدایی باشه. به هما هم خیلی خوش گذشت.

مهمتر اینکه هما فضا رو باز دیده بود و اونجا رو برای شروع قدم های طولانی انتخاب کرد و راه افتاد. راه افتادنی فراتر از چند قدم. بله قدم های طولانی دختر ما هم مثل این شب طولانی تر شد. این هم تمثیل قشنگی شد.

زباناز خود راضی 

و مسئله ایی که نباید فراموش شود اینکه هما، هله هوله خوردن شب یلدا رو به اوج رسوند.

میشه گفت بابا حاجیش یک طرف سفره بود و من و مامان ملیح و بچه های مهمانی طرف دیگر. این وسط هم سفره ایی بود که هما در طی طریق های فراوان از این طرف به آن طرف، از این سفره توشه ایی برمیچید تا نهایتا ظرف خالی شد.نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)