همای عــ❤ــزیزتر ازهمای عــ❤ــزیزتر از، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

همای اوجــــــــــــــــــــ❤ سعادت

شیرینی ساز دردسر ساز

1392/7/27 2:52
نویسنده : مدیر
446 بازدید
اشتراک گذاری

قطعا و بسیار قطعا، هر چه قدر   و هر چند بار از شیرینی های دختری بگم که هنوز حتی حرف زدن را نیاموخته، ولی تمام حرکاتش گویاست، و یا حتی آنقدر کوچک است که پذیرفتن این واقعیت که او  در بین ما و در جمع ما، بزرگ است و بزرگانانه رفتار دارد، سخت است.... ولی باید پذیرفت.

هم شیرین است. هم باهوش است. هم مهربان، هم شاد، و هم شیطون. و بی نهایت مهربان و البته و کمی تا جایی، متاسفانه، بــــــــــــــی نهایت پر توقع.

راجع به این آخریه که عذر قبلی می  خوام، ولی هیچ وقت راجع بهش جز، به نزدیکان که خود شاهد بودند، صحبتی نشده بود... و من که مادر هما هستم، همیشه می گفتم: بزرگتر بشه بهتر میشه، ولی نشد. بدتر شد!!!؟؟؟

اما حالا دیگه باید صحبت کرد:

            هما یک مدتیه وقتی کسی بغلش میکنه، ( البته هما یکسره در حال دستور دادن بابت بغله، وقتی هم نشسته باشی اینقدر از روت بالا میره تا بغلش کنی، دیگه چه برسه به آدم ایستاده.) هنوز کمر طرف راست نشده، هما دستش به یک طرفی درازه، همینجوری -  بی هیچ هدفی -  به یک جایی  - اشاره می کنه، بعد اگه مکان اشاره خانم کوچولو بعد از ثبات در بغل فرد مذکور و رویت خانم، چیز قابل توجهی نداشت، دست که همچنان دارزه به سویی دیگر اشاره میکنه، و این روند دستور دادن همراه با "اِه گفتن" به تمام اشیا و مکان های خونه بی دلیل و با دلیل و دلبخواه و غیر دلبخواه ادامه دارد... از بغل فقط پایین نیاد حالا شده به دیوار صاف هم اشاره می کنه تا بره سمتش. 

بله دیگه دختر ما که میگه: " من بخوام بازی هم بکنم، شما باید پیشم بشیند وگرنه خودتو میگیرم به بازی." 

البته دقیقا همینو نمی گه، ولی دقیقا همینو حالی میکنه... ما هم دقیقا منظورشو فهمیدیم . حالا انتخابگر فرد طرف بازی یا بغل و نوع بازی و جهت حرکت و ... هم شده. البته از خیلی زودترها، ولی الان با دستور دادن و پافشاری همراهه.

این کاراش احتمالا نه، قطعا،زور گوییه. ما هم دوست نداریم دخترمون زورگو باشه و به همه دستور بده، ولی چون حرکاتش بامزه است و به حساب کوچکیش گذاشته میشه، میره جز شیرینی هاش.... البته شیرینی دردسر ساز.

حرکت روز:

از هما خواستم بگه باباحاجی. (بابا حاجی پدر مادرشه که این دوتا خیلی نخوام کلام رو بپیچونم و خلاصه بگم، مثل عاشق و معشوقن.) یک جوری باباحاجیشو که خواب بود صدا کرد. بابا رو گفت. یک "ح" هم شنیدم. ولی بیشتر، تلاش یکباره خودش برای گفتن این کلمه جالب بود. و البته اضافه کنم هما از وقتی که به " بَ بَ بَ" کردن افتاده، هربار که این آواهارو گفته، سریع بابا حاجیش خواسته از هما با تشویق فراوان که باریکلا دخترم، آره دخترم بگو، "بگو بابا حاجی".

حالا امروز هما، پیش زنداییش بود و بازی میکرد. من هم جایی دیگر مشغول بودم. زندایی هما تعریف می کنه: بعد از اینکه با شنیدن زنگ آیفون ، درحیاط خونه رو باز کرد و گفت که " حاج آقا بود"، هما زنداییشو صدا کرد ( با نوع آواهای خودش) و خیلی شدید دست و پا می زد و می خواست که بغلش کنه و درو نشون میداده که یعنی منو ببر بیرون، تا بابا حایشو ببینه...

توضیح نوشت:

من خودم متوجه شدم که هما در بعد از ده ماهگی خیلی از نظر درک منطق و شناخت ارتباطات قوی شده، و حالا حرکت امروزش نشون داد که ارتباطات و منطبق رو می شناسه هر چند که متفاوت باشه . مثل "بابا حاجی" - "حاج آقا"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

فریبا
19 آبان 92 23:39
عزیزم این حرکاتش نشون دهنده ی استعدادشه... نترس بالاخره زورگویی ها هم کمرنگ می شه
مامانی درسا
29 آبان 92 1:57
عزیز دل تولدت هزاران بار مبارک انشاالله دستان مهربون خداوند همیشه نگه دارت باشه
مامان مرمر
29 آبان 92 7:50
تولدت مبارک